ماجراهای بچه مسلمون
قسمت هفتم
این داستان: قانون علیت (گفتگو با یک آتئیست)
آخر شب بود و بچه مسلمون داشت گروههای تلگرامش رو چک میکرد و چند تا هم پیام ارسال کرد که این پیام به دستش رسید.
"شما که به وجود خدا اعتقاد دارید و ادعای مسلمونی میکنید آیا دلیلی برای اثبات خداوند دارید؟"
بچه مسلمون: شما؟
من یه آتئیستم
(ملحد) و خدا رو قبول ندارم.
بچه مسلمون: بله دلایل زیادی بر اثبات خداوند وجود داره، یکی از اونها قانون علیت هست.
آتئیست: صبر کن، صبر کن آخه علیت هم شد دلیل.
بچه مسلمان : .
آتئیست: بابا خیلی وقته که این حرفتون باطل شده و من مثل آب خوردن اون رو رد میکنم .
بچه مسلمون: جان من این وقت شب شوخی نکن.
آتئیست : خنده داره مگه بیسواد؟؟ گفتم؛ من مثل آب خوردن قانون علیت رو رد میکنم .
بچه مسلمون: آخه
اگر قانون علیت رو قبول نکنیم که هیچ علمی درست نمیشه، هیچ کدوم از قوانین
فیزیک و شیمی و ... درست نمیشه!! تو که قوانین فیزیک و شیمی رو قبول داری؟
آتئیست: خوب معلومه که قبول دارم. چرا این حرف رو میزنی؟
بچه
مسلمون: خوب شما قائل به تجربه هستید دیگه، یعنی همه چیز رو باید تجربه
کرد تا بدونیم صادقه یا نه و اگر قابل تجربه نباشه و شما اصلا در رابطه اون
صحبت نمیکنید.
آتئیست: آره درسته ما این رو قبول داریم، خوب که چی؟
بچه مسلمون: قبول داری که آب تو 100 درجه به جوش میاد؟
آتئیست: بله خوب اینا رو علم تجربی ثابت کرده.
بچه
مسلمون: اگه قانون علیت رو قبول ندارید، چطور این حکم رو میکنید؟ شما که
آب رو در فردا و یا روزهای دیگه تجربه نکردید، پس چطور میگی تموم آبها تو
100 درجه به جوش میاد؟؟
آتئیست: ها!!!!
بچه
مسلمون: آدم عاقل اگر قانون علیت رو قبول نداشته باشیم، زندگیمون از هم
میپاشه، ما چون پی بردیم یه چیزی علت چیز دیگه هستش، قانونش کردیم؛ اگه
تصادف بود و علیتی در کار نبود که قانون درست نمیشد.
آتئیست: ها!!!!
بچه مسلمون : از این هم که بگذریم؛ همین که میگی من قانون علیت رو رد میکنم
، قانون علییت خود به خود ثابت میشه
.
آتئیست: متوجه نمیشم چی میگی یه کم توضیح بده ببینم منظورت چیه.
بچه
مسلمون: خیلی واضحه، وقتی میگی من قانون علیت رو رد میکنم یعنی تو خودت
رو علت میدونی و در واقع به وجود قانون علیت اقرار میکنی اگر تونستی بدون علت، قانون علیت رو رد کنی، اونوقت موفق شدی
.
آتئیست: ساکت شو بچه مسلمون بیسوادِ بی همه ...
بچه
مسلمون: بهتر نیست بجای فحاشی یه خورده مطالعه کنی یا حداقل در مورد چیزی
که نمیدونی از کسایی که مطلع هستن بپرسی و الکی اظهار نظر نکنی .
آتئیست:
last seen a long time ago
بچه مسلمون: اصلا این برای چی آومد و براچی رفت آخر شبی مردم بیکارنا .
آتیئست: نمیدونم چرا هر وقت بچه مسلمون جوابم رو میده بهش فحاشی میکنم شاید حرفش حساب باشه و من باید برم یه کم کتاب واقعی بخونم نه که اینقدر سرم تو گوشی
باشه، دیگه دارم از این وضعیت خسته میشم.
پایان.
مجموعه داستانهای «ماجراهای بچه مسلمون»